نوشته شده توسط : محمد

روزي پسربچه‎اي‎، مشغول بازي با ماسه‎ها در ساحل بود. چند ماشين كاميون و بيلي پلاستيكي‎ قرمزرنگ همراه خود داشت‎. در حال درست كردن جاده و تونل با ماسه‎هاي نرم‎، ناگهان سنگ بزرگي را سد راه خود ديد. پسربچه هر چه تلاش كرد، نتوانست سنگ بزرگ را از سر راه خود كنار بزند. هرچه‎ تلاش مي‎كرد، سنگ كمي تكان مي‎خورد، ولي دوباره به سرعت سر جاي اول خود باز مي‎گشت‎. سرانجام‎، از فرط نااميدي به گريه افتاد. پدرش تمام مدت از پشت پنجره خانه‎شان‎، تلاش‎هاي او را نظاره‎ مي‎كرد. وقتي متوجه اشك‎هاي پسرش شد، كنار او آمد. با لحني مهرباني‎، ولي محكم گفت‎: «پسرم چرا از همه توانت براي كنار زدن سنگ استفاده نكردي‎؟» پسرك هق‎هق كنان و نااميد گفت‎: «پدر، همه تلاشم‎ را به كار ب... .



:: برچسب‌ها: امكانات ,
:: بازدید از این مطلب : 1569
|
امتیاز مطلب : 99
|
تعداد امتیازدهندگان : 25
|
مجموع امتیاز : 25
تاریخ انتشار : شنبه 6 فروردين 1390 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 9 صفحه بعد